سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سزا نباشد آنکه دانشمند نیست، خوشبخت شمرده شود و آنکه مهربان نیست، ستوده به شمارآید . [امام صادق علیه السلام]


فرزانه عسگری
« وقتی خداوند متعال ، به نبی اکرم (ص) وعده داد قرآن را مصون خواهد داشت و خود پیامبر (ص) نیز بر حفظ آن موفق کرده و آن را در قلب مبارکش پایدار خواهد ساخت ؛ پیامبر اکرم (ص) با اطمینان خاطر دست به کار حفظ این کتاب هدایت ، در میان امتش شد . همواره قرآن را بر مردم تلاوت می فرمود و آنان نیز آن را نزد حضرتش (از باب آموختن) قرائت می کردند . پیامبر (ص) به تلاوت قرآن آنان گوش می کرد و به احتمال قریب به یقین با مضامین آیات نصیحتشان می فرمود یا به تفسیر و تاویل آن می پرداخت .
جهت اطلاع از تنظیمات و ویــــرایش این قالب اینجا را کلیک کنید.

.:: کلیک کنید ::.
انسان از دیدگاه وحى الهى
نویسنده : فرزانه عسگری
تاریخ : 91/10/8:: 6:56 عصر

تعریف انسان از دیدگاه وحى الهى چیست؟

از دیدگاه قرآن انسان موجودى دو ساحتى و دو بُعدى است؛ یکى جنبه مادّى و جسمانى و دیگرى جنبه فرامادى و روحى که از آن به «روح الهى» یاد شده است.
بدن جسمانى بسترى براى رشد روح و وسیله اى براى خدمت گزارى به روح است؛ گواه بر این مدّعى چند آیه شریفه است:
الف. ؛ «قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ»؛ سجده (32)، آیه 11.؛
«بگو فرشته مرگى که که بر شما گمارده شده، جانتان را مى ستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان باز گردانیده مى شوید».
کلمه «توفّى» به معناى گرفتن و اخذ تمام یک چیز است، و آیه نیز مى گوید: «یتوفّاکُم» یعنى فرشته قبض روح، آن اصل و حقیقت شما را مى گیرد و اگر روح بخشى از وجود انسان مى بود، مى بایست که قرآن به جاى «یَتَوَفّاکُم» مى فرمود «یَتَوَفّى بَعْضَکم» یعنى قسمتى از شما را مى گرفت نه آن که بگوید شما را به طور کامل اخذ و قبض مى کند. بنابراین گوهر وجودى انسان روح اوست که توسّط فرشته مرگ به طور کامل دریافت مى شود؛ این روح در طول زندگى انسان از بین نمى رود و با مرگ نابود نمى گردد، بلکه در برزخ و قیامت محفوظ مى ماند؛ ولى بدن آدمى از آغاز پیدایش دائماً در معرض دگرگونى و تحوّل است. این آیه از آشکارترین آیات قرآنى است که دلالت بر تجرّد نفس و فرامادى بودن آن دارد. تفسیر المیزان، ج 16، ص 252.
ب. قرآن در مورد فرعون پس از غرق شدن او در دریا، مى فرماید:
«فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً»؛ یونس (10)، آیه 92.؛
«پس امروز تو را با بدنت نجات مى دهیم تا براى کسانى که از پى تو مى آیند عبرتى باشد».
تعبیر «ننجّیکَ بِبَدَنِک»؛ «امروز تو را به همراه بدنت نجات مى دهیم». یعنى، تو چیزى هستى و بدنت حقیقتى غیر از تو. این آیه تصریح مى کند که انسان در پسِ این پرده جسمانى یعنى بدن یک حقیقت اصیل دارد به نام نفس یا روح که انسانیّت انسان و ثبات شخصیّت او بستگى به آن دارد و اگر گاهى به بدن و تن انسان «من» گفته مى شود به خاطر پیوند تنگاتنگ و اتّحادى است که بین نفس و بدن وجود دارد و به طور مجاز گونه به بدن «من» اطلاق مى شود، وگرنه صحیح آن است که من حقیقى انسان همان نفس اوست نه تن خاکى او. تفسیر المیزان، ج 10، صص 121 - 122.
چگونگى روح
حال که آشکار شد حقیقت و هویت اصلى انسان از دیدگاه قرآن به نفس و روح اوست؛ این پرسش مطرح مى شود که حقیقت و ماهیّت روح الهى که در انسان دمیده شده چیست؟ قرآن کریم مى فرماید: علم و آگاهى شما نسبت به چیستى روح اندک و ناچیز است.
«وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً»؛ اسرا (17)، آیه 85.؛
«و به شما از دانش، جز اندکى داده نشده است».
گرچه شناخت همه ابعاد و زوایاى روح انسانى امکان پذیر نیست، لکن در پرتو برخى از آیات قرآنى مى توان به پاره اى از ویژگى ها و آثار روح آگاهى یافت؛ در ذیل به برخى از ویژگى هاى وجودى روح پرداخته مى شود:
1. تجرّد روح
مهمترین ویژگى روح انسان فرامادى و غیرجسمانى بودن است؛ روح از سنخ جهان ملکوت و «عالم امر» مى باشد؛ برخى از مفسّرین برآنند که «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی»؛ پاسخى است مناسب به «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ»؛ در آیات متعدّدى «روح» از «عالم امر» دانسته شده است غافر (40)، آیه 5؛ نحل (16)، آیه 2؛ شورى (42)، آیه 52؛ قدر (97)، آیه 4.؛ منظور از «أمر» همان کلمه ایجادى «کُنْ» است که در آیه 82 سور یس به آن تصریح شده:
«إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»؛
«فرمان نافذ خدا (در هستى) چون اراده آفرینش چیزى را کند به محض این که گوید موجود باش بلافاصله موجود خواهد شد».
منظور از کلمه ایجادى «کُن» در واقع همان ایجاد کردن و آفریدن دفعى و آنى است که تهى از تدریج و گذر زمان مى باشد و مستقیماً مستند به اراده خداست و اسباب و علل دیگر واسطه نمى شوند تفسیر المیزان، ج 13، صص 197-196.؛ چنان که مى فرماید:
«وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ»؛ قمر (54)، آیه 50.؛
«فرمان ما در عالم یکى است، در سرعت به مانند چشم به هم زدنى ایجاد مى یابد».
این آیه بر تجرّد و ملکوتى بودن روح دلالت دارد؛ بر خلاف بدن انسان که موجودى مادّى و از جهان «خلق» و تدریج مى باشد و با اسباب و علل واسطه پدید آمده است:
«أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ»؛ اعراف (7)، آیه 54..
2. خودآگاهى
روح انسان چون موجودى مجرّد و بسیط است، داراى ویژگى خودآگاهى یا «علم حضورى به خود» مى باشد؛ اساساً میان «تجرّد» و «علم حضورى به خود» تلازم وجود دارد؛ یعنى هر موجود مجرّدى خودآگاه و هر خودآگاهى مجرّد است؛ در قرآن کریم این ویژگى با تعبیر «بصیرت به خود» آمده است:
«بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ»؛ قیامت (75)، آیه 14..
3. فناناپذیرى
روح انسان چون مجرّد و غیرمادى است زوال ناپذیر و نابودناشدنى است؛ بر خلاف بدن خاکى انسان که از آغاز آفرینش دائماً در حال تحوّل و دگرگونى است. مرگ از ویژگى هاى بدن است ولى روح انسان هرگز نمى میرد؛ بلکه حیات و زندگى از ارکان و ویژگى هاى ذاتى روح مى باشد. لذا روح در هنگام مرگ از بدن «توفّى» مى شود یعنى کاملاً دریافت شده و به عالم برزخ منتقل مى شود.
«قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ»؛ سجده (32)، آیه 11..
4. تعقّل و اراده
روح انسان داراى دو دسته از قواى تحریکى و ادراکى است؛ خاستگاه قواى تحریکى انسان اراده و یا غرایز حیوانى اوست؛ قواى ادراکى انسان به ویژه تعقّل و تفکّر از مراتب روح مى باشد؛ به بیان دیگر یکى از کارکردها و آثار شگفت روح انسان خردورزى است.
5. گرایش هاى فطرى
براساس دیدگاه قرآن روح و نفس آدمى از آغاز آفرینش بهره مند از یک سلسله گرایش ها و تمایلات فطرى است؛ مانند «حقیقت گرایى»، «زیبایى گرایى»، «حس پرستش»، «کمال طلبى»، «عدالت خواهى» و...:
«وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها. فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»؛ شمس (91)، آیات 7 - 8..
6. توانمندى ها و مراتب روح
بر اساس آیات متعدّد قرآن نفس انسان حقیقتى داراى مراتب است؛ در قرآن کریم مراتب گوناگون نفس به صورت «نفس امّاره» یوسف (12)، آیه 53.، «نفس ملامت کننده» قیامت (75)، آیه 2.، «نفس الهام شده» شمس (91)، آیه 8.، «نفس مطمئنه» فجر (89)، آیه 27. بیان شده است. هر یک از این مراتب داراى اثر و کارکردهاى ویژه اى مى باشد.



کلمات کلیدی :