فرزانه عسگری « وقتی خداوند متعال ، به نبی اکرم (ص) وعده داد قرآن را مصون خواهد داشت و خود پیامبر (ص) نیز بر حفظ آن موفق کرده و آن را در قلب مبارکش پایدار خواهد ساخت ؛ پیامبر اکرم (ص) با اطمینان خاطر دست به کار حفظ این کتاب هدایت ، در میان امتش شد . همواره قرآن را بر مردم تلاوت می فرمود و آنان نیز آن را نزد حضرتش (از باب آموختن) قرائت می کردند . پیامبر (ص) به تلاوت قرآن آنان گوش می کرد و به احتمال قریب به یقین با مضامین آیات نصیحتشان می فرمود یا به تفسیر و تاویل آن می پرداخت .
بررسی تأثیرات متقابل فرد و اجتماع و توجه به تعامل میان فرد و جامعه، موضوعی نیست که صرفاً در عصر حاضر و با ظهور علم روانشناسی جدید به آن توجه شده باشد. بسیاری از فلاسفه و حکما از زمانهای بسیار دور موضوعات روانشناسی اجتماعی را به زبان خود و با روشهای مرسوم عصر خویش مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. در یک تعریف ساده، روانشناسی اجتماعی به عنوان علم مطالعه رفتار متقابل بین انسانها یا علم مطالعه تعامل انسانها شناخته میشود. رفتار فرد در گروه، مسئله هم رنگی، بررسی نگرش و تغییرات آن، تأثیر عوامل اجتماعی روی رفتار، توجیه خود و ... عمدهترین مباحث مورد علاقه روانشناسان اجتماعی است.با توجه به این نکته که اهل بیت (علیهمالسلام)، حاملان و وارثان وحی و علوم انبیا و خزانه داران علم الهی، منبع علم، معرفت و حکمت هستند و به همین دلیل مؤمنان موظف به اخذ معارف و علوم خود از این منبع هستند و باید نظام معرفتی خود را بر اساس آنچه از این منبع جوشیده و تراوش کرده است، شکل و سامان دهند. برای درک صحیح مسائل مربوط به روانشناسی اجتماعی نیز سزاوار است که به این منبع مراجعه کنیم.
ترجمه و شرح روایت: قالَ الامامُ أبو الحسن، علیّ الهادی صلوات اللّه و سلامه علیه: * لا تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ کَدِرْتَ عَلَیْهِ، از کسی که نسبت به او کدورت و کینه داری و مکدر و آزرده خاطرش ساختهای یا بر او خشم گرفتهای، صفا، یک رنگی، صمیمیت و محبت مجوی. جامعه سالم، جامعهای است که بین افراد آن جامعه محبت، یک رنگی، صفا و صمیمیت حکمفرما باشد و آحاد آن جامعه همچون اعضای یک خانواده نسبت به هم با صفا معاشرت کنند؛ خشم و غضب بیجا، قلبهای مملو از کینه و کدورتهای حاصل از اختلافها، این آرامش اجتماعی را مورد تهدید قرار خواهند داد. کسی که در رفتار خود با دیگران این اصل را رعایت نکرده است، طبیعتاً نباید انتظار صفا و صمیمیت از طرف دیگران داشته باشد. * ولاَ الوَفاءَ مِمَّنْ غَدَرْتَ بهِ، و از کسی که به او وفا نکردهای، خیانت کردهای و نیرنگ زدهای، وفاداری طلب مکن. قرآن کریم، با اینکه بزرگترین دشمن اسلام را یهود و مشرکان میداند و در توصیف آنان میفرماید: « لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا؛ یهود و مشرکان را لجوجترین دشمن نسبت به افراد با ایمان مییابی.»[1]
اما همین قرآن، هر زمان که پای پیمان و وفاداری نسبت به آن به میان میآید، دستور میدهد که مسلمانان پیمانهای خود را حتی با این گروهها حفظ کنند و چیزی از آن کم نکنند. از این رو میفرماید: «إِلاَّ الَّذینَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ؛ مگر با آنان که در نزدیکی مسجد الحرام پیمان بستید، تا آنان به پیمان خود وفادارند، شما نیز وفادار باشید. همانا خداوند پرهیزکاران را دوست میدارد.»[2] با این وصف، وفاداری نیز از لوازم جامعه سالم است و در طرف مقابل، نیرنگ و خیانت از عوامل تهدید کننده این اصل مهم اجتماعی است. کسی که در رفتار با سایر افراد، طریق خدعه، نیرنگ و خیانت را پیش گرفته و به لوازم وفا متعهد نبوده است نباید از دیگران انتظار وفاداری داشته باشد. * وَلاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّکَ إلَیْهِ، همچنین از کسی که نسبت به او بدگمان هستی و تیر بدگمانیات را به او نشانه رفتهای و نسبت به او با سوء ظن برخورد کردهای، نصیحت، موعظه، خوشبینی، خیرخواهی و خلوص طلب نکن.«نصح» و خیرخواهی به این معناست که نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از دیگران نباشد بلکه طالب بقای نعمت و افزون شدن آن برای همه نیکان و پاکان گردد، یا به تعبیری دیگر آنچه از خیر، خوبی و سعادت معنوی و مادی برای خویش میخواهد برای دیگران نیز بطلبد و این یکی از فضایل معروف است که در آیات قرآن و روایات اسلامی به آن اشاره شده است. پیامبران الهی خیرخواهان امتها بودند و یکی از صفات بارز آنها همین موضوع بود. قرآن مجید از زبان «نوح» شیخ الانبیا چنین نقل میکند که به قوم خود فرمود:«اُبَلِّغُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّی وَ اَنْصَحُ لَکُمْ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ؛ رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ میکنم و خیرخواه شما هستم و از خداوند چیزهایی (از لطف و مرحمت و عنایت) میدانم که شما نمیدانید.»[3]در این جا بعد از مسئله ابلاغ رسالت، سخن از نصح و خیرخواهی امت به میان آمده که نقطه مقابل حسد، بخل و خیانت است. همین معنا با تفاوت مختصری در مورد پیامبران بزرگ خدا، «هود، صالح و شعیب(علیهمالسلام)» نیز وارد شده است. بدیهی است که خیرخواهی منحصر به این چهار بزرگوار نبوده بلکه تمامی انبیای الهی و اولیای معصومین این ویژگی را داشتهاند و پیروان راستین آنان نیز باید خیرخواه دیگران باشند.در حدیثی از پیامبر اکرم آمده است که فرمودند: « اِنَّ اَعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَاللهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ اَمْشَاهُمْ فِی اَرْضِهِ بِالنَّصِیحَةِ لِخَلْقِهِ ؛ بلند مقامترین مردم در پیشگاه خداوند در قیامت کسی است که از همه بیشتر تلاش در خیرخواهی مردم کرده است.»[4] و در روایت دیگری از همان حضرت (صلیاللهعلیهوآله) میزان و معیاری برای خیرخواهی بیان شده و آن این است که از منافع دیگران به اندازه منافع خویش دفاع کند، ایشان میفرمایند: «لَیَنْصَحُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ اَخَاهُ کَنَصِیحَتِهِ لِنَفْسِهِ؛ هر کدام از شما باید نسبت به برادر مؤمن خود خیرخواه باشید به همان اندازه که نسبت به خویش خیرخواه است!»[5]واژه «نصح» و «نصیحت» اگر چه در زبان روزمره فارسی ما معمولاً به معنای اندرز به کار میرود ولی در لغت عرب چنین نیست، بلکه مفهوم وسیع و گستردهای دارد. «راغب» در کتاب «مفردات» میگوید: «نصح و نصیحت» هر کار و هر سخنی است که در آن مصلحت دیگری باشد و این واژه در اصل به معنای خلوص و اخلاص است. به همین دلیل عسل خالص را «ناصح» میگویند، کار خیاط را هم نصح مینامند به خاطر اصلاح کردن پارچهای که به او داده شده است و از آنجا که شخص خیرخواه از روی خلوص و اخلاص در اصلاح کار دیگران میکوشد، واژه نصح و نصیحت درباره او به کار میرود و اصولاً هر چیزی که خالص و صاف باشد، خواه در سخن یا عمل و در امور مادی یا معنوی، واژه «نصح» بر آن اطلاق میشود. بنابراین هنگامی که در بحثهای اخلاقی سخن از نصیحت به میان میآید، مقصود، ترک هر گونه حسد، کینه، بخل، سوء ظن و خیانت است.[6] در نتیجه کسی که از نصح و خیرخواهی نسبت به دیگران دریغ کرده و با سوء ظن با دیگران روبهرو شده است نباید انتظار خیرخواهی از آنان داشته باشد.
* فَإنَّما قَلْبُ غَیْرِکَ کَقَلْبِکَ لَهُ. [7] چون که دیدگاه، افکار و قلب دیگران نسبت به تو، همانند قلب خودت نسبت به آنها میباشد. امام (علیهالسلام) در این فراز پایانی، علت آنچه را که در سطور گذشته مرور کردیم بیان میفرمایند و آن اینکه: «قلبها با هم مرتبطند و رفتار انسان با دیگران در رفتار آنها با انسان اثر مستقیم دارد و آنچه که هر کسی در دل نسبت به دیگران دارد، دیگران نیز همان را در دل نسبت به او خواهند داشت.»(*)