سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سزاوارتر مردم به بخشودن ، تواناترشان است به کیفر نمودن . [نهج البلاغه]


فرزانه عسگری
« وقتی خداوند متعال ، به نبی اکرم (ص) وعده داد قرآن را مصون خواهد داشت و خود پیامبر (ص) نیز بر حفظ آن موفق کرده و آن را در قلب مبارکش پایدار خواهد ساخت ؛ پیامبر اکرم (ص) با اطمینان خاطر دست به کار حفظ این کتاب هدایت ، در میان امتش شد . همواره قرآن را بر مردم تلاوت می فرمود و آنان نیز آن را نزد حضرتش (از باب آموختن) قرائت می کردند . پیامبر (ص) به تلاوت قرآن آنان گوش می کرد و به احتمال قریب به یقین با مضامین آیات نصیحتشان می فرمود یا به تفسیر و تاویل آن می پرداخت .
جهت اطلاع از تنظیمات و ویــــرایش این قالب اینجا را کلیک کنید.

.:: کلیک کنید ::.
آداب معاشرت اجتماعی از نظر قرآن و اسلام
نویسنده : فرزانه عسگری
تاریخ : 91/10/24:: 10:7 عصر

 

آداب معاشرت اجتماعی از نظر قرآن و اسلام


روابط و ارتباطات اجتماعی سالم، بنیاد جامعه را می سازد. روابط اجتماعی، افزون بر اینکه تاثیرات شگرفی بر روان شخص به جا می گذارد و روحیات وی را متاثر می کند، همچنین تاثیرات بسزایی نیز بر جامعه به جا می گذارد. هرچه شخصیت فرد قوی و استوارتر باشد، تاثیرات وی بر جامعه بیشتر خواهد بود. کاهش یا افزایش دایره نفوذ هر کسی بر جامعه ارتباط تنگاتنگی باخصوصیات و صفات وی دارد.
البته در این میان نمی توان از آداب معاشرت غافل ماند؛ زیرا محافظت و صیانت بر آداب و رسوم اجتماعی می تواند دایره نفوذ اجتماعی شخص را افزایش دهد و تقویت نماید. بر این اساس، هر انسانی به ویژه مومن می بایست به این آداب توجه کند و از آن برای افزایش دایره نفوذ و تاثیرگذاری بر جامعه در راستای رهایی خود از خسران و زیان مبین و ظهور در نقش ربوبیت بهره گیرد.
معاشرت، مسیری برای رهایی
انسان موجودی اجتماعی است. این حکمی است که همگان بر آن اتفاق و اجماع دارند، هرچند که درباره علل و اسباب آن اختلاف دارند. اجتماعی بودن انسان مقتضی این است که روابط خود را با دیگری بشناسد و به درستی سامان دهد. بخش بزرگی از احکام و قوانین عقلانی و عقلایی و آموزه های اخلاقی به حوزه رفتار اجتماعی و چگونگی ارتباطات بشری و ساماندهی آن، بازمی گردد.
اسلام به عنوان دین و سبک زندگی بشر، به این مهم توجه ویژه ای مبذول داشته است، به ویژه که از نظر اسلام، زندگی دنیوی، قرار گرفتن آدمی در زیان و خسران مبین است که تنها با ایمان و عمل صالح از سویی و دعوت و توصیه دیگران به ایمان و عمل صالح به عنوان یک مسئولیت اجتماعی از سویی دیگر، می توان از آن رهایی یافت. (سوره عصر) بنابراین، روابط سالم اجتماعی، به عنوان یک عامل رهایی از خسران و دست یابی به رستگاری در محور آموزه های قرآنی قرار می گیرد و معاشرت با دیگران از جایگاه مهم و اساسی در زندگی بشر برخوردار می شود. انسان کامل از نظر اسلام کسی است که خود را براساس آموزه های عقلانی و وحیانی، متاله و خدایی کرده و سپس در مقام مظهریت ربوبیت و پروردگاری از خدا و خلافت از او، به مسئولیت خود در قبال دیگران بپردازد. انجام این مسئولیت در مقام مظهریت ربوبی، در حوزه تعامل با انسان ها، نیازمند معاشرت و ارتباط درست و سالم با دیگران است. اینجاست که قوانینی برای تعامل درست و معاشرت و ارتباط سالم، از سوی وحی و عقل تبیین می شود. البته از آن جایی که انسان موجودی لطیف و کلمه وجودی خاصی است، نوعی ارتباط و معاشرت با او، از نوع پیچیدگی برخوردار می باشد و برای ایجاد ارتباط سالم کامل، لازم است تا لطایفی مورد توجه قرار گیرد. این گونه است که آداب معاشرت به عنوان لطایف پیچیده در ارتباطات و معاشرت انسانی از سوی عقل و شرع مطرح شده و خداوند بخشی از آیات قرآنی را به آداب معاشرت سالم و درست اختصاص داده است تا انسان در رسیدن به مقامات کامل انسانی و نقش آفرینی درست در مقام ظهور ربوبی، از آن استفاده کند.
آداب معاشرت اسلامی
معاشرت، واژه ای عربی برگرفته از عشره به معنای آمیختن و مصاحبت است. (مجمع البحرین، ج 3، ص 403؛ التحقیق، مصطفوی، ج 8، ص 137؛ نثر طوبی، شعرانی، ج 2، ص 152) معاشرت در اصطلاح به معنای ارتباط، دوستی، رفت و آمد داشتن با کسی (فرهنگ بزرگ سخن، ج7، ص7126)، گفت و شنیدکردن با هم (فرهنگ فارسی، ج3، ص 4212)، با هم زیستن، همدمی، رفاقت، با کسی زندگی کردن، خوردن و آشامیدن با هم و نشست و برخاست است (لغت نامه دهخدا، ج13، ص18632) بنابراین، معاشرت به طور کوتاه مدت و یا بلندمدت و در حد اعلا و یا اقل آن صورت می پذیرد و اختصاص به دور زمانی بلندمدت ندارد. براین اساس، هرگونه روابط کوتاه مدت یا بلندمدت میان افراد یک جامعه می بایست در چارچوب قوانین و آدابی شکل گیرد تا این روابط و معاشرت، سالم اسلامی باشد. خداوند در آیاتی از قرآن براهمیت و ارزش آموزش و عمل به آداب معاشرت توجه داده و از والدین خواسته تا آداب معاشرت را در حوزه رفتارهای اجتماعی در خانه و جامعه به فرزندان بیاموزند. (نور، آیات 58 و 59).
بنابراین همانگونه که خداوند معاشرت سالم و درست را از طریق پیامبران به مؤمنان و مردم می آموزد (انعام، آیه 54 و فصلت آیه 34 و نیز حجرات، آیات 1تا5) همچنین بر والدین است که آداب درست را از کودکی در محیط خانوادگی به کودکان خویش آموزش دهند. (لقمان، آیات 17 و 19) تا شرایط جامعه پذیری و حضور کودکان در جامعه فراهم آید. در ارزش و اهمیت آموزش آداب معاشرت همین بس که خداوند در مقام تعلیم و آموزش پیامبران (کهف، آیه22) و مؤمنان (انعام، آیه 54 و حجرات، آیات 1تا 5 و آیات دیگر قرآن) برآمده و خود اقدام به آموزش و پرورش ایشان نموده است تا این گونه بر ارزش و اهمیت آداب معاشرت تأکید کند.
نابهنجار های رفتاری در معاشرت
با نگاهی گذرا به آموزه های وحیانی قرآن درباره آداب معاشرت می توان به دو دسته احکام سلبی و ایجابی اشاره کرد. به این معنا که برخی از این آداب متوجه ترک برخی از رفتارهاست و برخی دیگر نیز رفتارهایی است که می بایست به عنوان رفتارهای درست و سالم مورد توجه قرارگرفته و بر آن اهتمام ورزیده شود.
در آغاز به برخی از رفتارهایی اشاره می شود که در معاشرت به عنوان رفتارهای نابهنجار از آنها یاد می شود و شخص می بایست از آنها اجتناب ورزد. از آن جایی که هرگونه رفتار سالم و نادرست می تواند روند اجتماعی و معاشرتی را به هم بریزد و مسیر ارتباطی انسان ها را به انحراف کشاند، خداوند در بسیاری از آیات به نابهنجاری های رفتاری و اخلاقی اشاره کرده و آن را عامل مهمی در فروپاشی جامعه سالم و ایجاد بحران در روابط اجتماعی دانسته است. از این رو بسیاری از رفتارهای ناسالم و نابهنجار معرفی شده و به عنوان رفتارهای ناپسند از آنها پرهیز داده شده است.
از جمله مهم ترین نابهنجاری های رفتاری و اخلاقی می توان به اختلاف افکنی (آل عمران، آیه 103 و نساء آیه 35 و انفال، آیات 1 و 46)، آزار و اذیت دیگران را با سخنان نسنجیده (بقره آیات 263 و 264 و آل عمران، آیه 186 و آیات بسیار دیگر)، استهزای دیگران (بقره، آیات 14 و 15 و مائده آیه 57)، افترا و تهمت (نساء آیات 20 و 112 و نور، آیات 4تا7 و 12تا 15)، استفاده از القاب زشت و بد (حجرات، آیه11)، بخل ورزی (نساء آیات 36و 37 و 138)، بغض و کینه ورزی (حشر، آیه10)، تبعیض و برخورد دوگانه (عبس، آیات 5 تا 10)، تجسس در کار و زندگی دیگران (حجرات، آیه12)، تحقیر دیگران با بدنام کردن آنان (حجرات، آیه 11)، تفاخر و بزرگ فروشی (لقمان، آیه 18)، تکبر (آل عمران، آیه 75 و لقمان، آیه 18)، خیانت در امور مالی (آل عمران، آیات 75 و 160)، دشنام به عقاید دیگران (انعام، آیه 108)، گفتار خشونت آمیز (آل عمران، آیه 159)، دشمنی با دیگران (مائده، آیه 2)، با صدای بلند فریاد زدن (لقمان، آیه 19)، ظلم و ستم (نساء، آیه 148)، عیب جویی و عیب گیری (توبه، آیه 79) غیبت کردن (حجرات، آیه 12)، گمان بد و نادرست (همان و نیز نور، آیه 12)، همکاری در گناه (مائده، آیه 2)، منت گذاری (مدثر، آیه 6)، نجوای آمیخته به گناه و ممنوع (مجادله، آیات 9 و 10) و مانند آن اشاره کرد که می بایست از آنها اجتناب کرد تا شرایط برای معاشرت و روابط سالم اجتماعی میان افراد مختلف و اقشار گوناگون جامعه فراهم آید. هرگونه نابهنجاری می تواند روابط اجتماعی را خدشه دار سازد و معاشرت را غیرممکن و یا دشوار نماید.


رعایت هنجارهای رفتاری و اخلاقی در معاشرت
از سوی دیگر، رعایت هنجارهای رفتاری و اخلاقی از اصولی است که خداوند در آموزه های قرآنی به عنوان آداب معاشرت از آن یاد کرده و بدان توجه داده است.
از جمله مهمترین هنجارهایی که می بایست در معاشرت بدان اهتمام ورزید موارد زیر است:احترام به عقاید و مقدسات دیگران (انعام، آیه 108)، احترام به عالمان و دانشمندان حاضر در مجلس (مجادله، آیه 11)، احترام به معلم در معاشرت و استفاده علمی از او (کهف، آیات 60 تا 77)، احترام به دیگران و جا دادن به آنانی که وارد مجلس می شوند (مجادله، آیه 11)، احسان به دیگران (بقره، آیه 195 و آل عمران، آیه 134)، برخورد برادرانه (بقره، آیه 220 و حجرات، آیه 10)، ادای امانت به اهل آن (بقره، آیه 283 و آل عمران، آیات 75 و 161)، اجازه خواستن از صاحب خانه (نور، آیه 27)، اجازه خواستن پیش از ورود به حریم خصوصی دیگران (نور، آیات 58 و 59)، رعایت انصاف در برخورد با مردم بدون در نظر گرفتن اعتقادات آنان (آل عمران، آیه 75)، نرمی در گفتار و پایین آوردن صدا در معاشرت و سخن گفتن (لقمان، آیه 19و حجرات، آیات 2 و 3)، پذیرش دعوت دیگران برای شرکت در مهمانی (احزاب، آیه 53)، سلام کردن (نساء، آیه 86 که مصادقی از احسان است، الجوهر الثمین، ج 2، ص 76)، تحیت به نیکوترین وجه در مقابل احترام و تحیت دیگران (همان)، تعاون بر نیکی ها (مائده، آیه 2)، تواضع و فروتنی و پرهیز از تکبر (مائده، آیه 54 و نیز اسراء، آیه 37 و لقمان، آیات 18 و 19)، جا دادن به دیگران و برخاستن از جای خویش در مجالس برای تکریم به دیگران و در اختیار قرار دادن آن (مجادله، آیه 11)، حفظ شخصیت افراد و آبروی آنان (بقره، آیات 220 و 263 و نساء آیه 15 و آیات دیگر)، خوش خلقی و خوشرویی (آل عمران، آیه 159)، دفع بدی با خوبی (مومنون، آیه96 و فصلت، آیه 34)، سخن نیک و رفتار نیکو داشتن (بقره، آیه 83 و نساء، آیات 5 و 8)، صبر و شکیبایی در برابر گفته های مخالفان (مزمل، آیه 10 و بلد، آیه 17) و با اقشار محروم جامعه (کهف، آیه 28)، صداقت در گفتار و اعمال (توبه، آیه 119)، رعایت عدالت (نساء، آیه 135) عفو و نادیده گرفتن لغزش های مردم و گذشت از خطای آنان (بقره، آیه 109 و نیز آل عمران، آیات 134 و 159)، مشورت با مردم (همان)، معرفی خود به مخاطب (هود، آیه 81 و حجر، آیات 51 تا 58 و آیات دیگر)، مهربانی در گفتار و رفتار (آل عمران، آیه 159 و فتح، آیه 29 و حدید، آیه 27)، وفای به عهد در روابط (بقره، آیات 100 و 127 و اسراء، آیه 32) و وفای به وعده (مریم، آیه 54).
مراعات عرف عقلایی و هنجارهای پسندیده در معاشرت ها بویژه با جنس مخالف (بقره، آیات 229 و 231 و نساء، آیه 19 و احزاب، آیه 53) می تواند مسیر درست را برای سلامت شخص و شخصیت و جامعه نشان دهد و جامعه ایمانی را منسجم و مستحکم تر سازد. به هر حال، از آیات قرآنی و آداب پیش گفته به خوبی به دست می آید که مراعات بسیاری از هنجارهای عرفی و شرعی و عقلی و پرهیز از نابهنجاری های سه گانه تا چه اندازه می تواند روابط اجتماعی را درمسیر سازنده قراردهد و آثار و برکات بسیاری را برای شخص و جامعه به ارمغان آورد. به عنوان نمونه گذشت از خطای دیگران و نادیده گرفتن لغزش های مردم، از مصادیق احسان است و این نیکوکاری عملی، به شخص خطاکار این امکان را می بخشد تا به تصحیح و اصلاح رفتار خود اقدام کند و حرکت درمسیر نادرست را به حرکت درمسیر درست تبدیل نماید. این به معنای فرصت بخشی به دیگران برای طی مدارج کمالی است که آثار آن به خود شخص عفوکننده و محسن نیز باز می گردد؛ زیرا انسان دریک محیط بسته زندگی نمی کند و ارتباطات اجتماعی و برآوردن نیازهای روحی و روانی و نیز اقتصادی از طریق آن،امری طبیعی است که نمی توان از آن گذشت، هر انسانی نیاز دارد تا روابط اجتماعی با دیگران داشته باشد؛ بازسازی، اصلاح و تصحیح رفتار دیگران از طریق عفو و احسان وگذشت، به خود شخص این امکان را می بخشد تا در یک محیط سالم تر روابط اجتماعی را تداوم بخشد و از آثار ارتباط بهره مند گردد.
ملاک ها و معیارهای معاشرت
اما اینکه درمعاشرت چه معیارهایی را درنظر داشته باشیم تا معاشرت های ما انسان ساز و جامعه ساز باشد و ما را درمسیر اهداف و فلسفه آفرینش یاری رساند، موضوعی است که درآیات دیگر قرآن به آن توجه داده شده است. در قرآن دست کم می توان هفت معیار و ملاک برای معاشرت های انسانی شناسایی کرد که در اینجا به طور اجمال به آنها پرداخته می شود. از مهم ترین معیارهایی که خداوند برای معاشرت و دوستی با دیگران بیان می کند، مساله ایمان است؛ زیرا ارتباطات میان مومنان با غیرمومنان می تواند تاثیرات منفی به جا گذارد؛ زیرا انسان همان اندازه که تاثیرگذار است ممکن است از دیگران تاثیر بپذیرد و کسی که کامل ساخته نباشد درمعرض خطر است. از این رو از جمله شرایط دوستی و معاشرت بر ایمان تاکید می شود. (آل عمران، آیه 27و نساء آیه 144 و انفال، آیه 72) دومین معیار درمعاشرت ها و دوستی ها، تقواست که یکی از مهم ترین ملاک های قرآنی است و خداوند درآیاتی ازجمله 67 سوره زخرف برآن تاکید کرده است.
صداقت و راستگویی (نساء آیه 69)، صلاح و درستکاری (همان)، عرف عقلایی و خرد جمعی و سیره خردمندان (بقره، آیه 229 و نساء آیه 14 و لقمان،آیه 15 و طلاق، آیه 2) درکنار معیار مصلحت و مصالح عمومی و خصوصی (انعام، آیه 152و اسراء آیه 34) و هجرت از محیط ناسالم به محیط سالم اجتماعی (نساء، آیه 89 و نیز انفال، آیات 72 تا 75 و حشر، آیه 7) ازجمله مهم ترین ملاک ها و معیارهای دوست گزینی و معاشرت با مردم است که خداوند برآن تاکید کرده است.

وصایای اخلاقی سید بن طاووس به فرزندش

بدترین معاشرت ‏

ای فرزند، بدان که بدترین معاشرت، معاشرت با گناهکاران است، خواه ازوالیان باشد یا از غیر آنان. اما این معاشرت وقتی ناپسند است که برای مخالفت بااعمال ناپسند آنان و از روی اطاعت فرمان خدای عز جلاله برای پند گفتن به آناننباشد، چه خدای جل جلاله از انسان چنین می‌خواهد که آنسان که معاشرت کند، یا دستکماز آنچه خدای جل جلاله از آن اعراض می‌فرماید، اعراض کند و از آنچه که خدای جلجلاله از آن خشمگین است، متنفر باشد. و این مقام بسی دشوار است و به خدا سوگندکه بسیار بعید می‌دانم که انسان چنین باشد، بویژه اگر کسی که با او معاشرت است صاحبمقامی باشد، یا در مورد نیاز او باشد و نیاز او را برآورده و به او خوبی کرده باشد. در این حال چگونه او را دل با خدای جل جلاله خواهد بود تا از آن مرد صاحب مقام رویبرتابد و دل در این کار با او همراهی کند؟ هیهات! هیهات! که چنین نشود، بلکه آنصاحب مقام که نیازش را برآورده است، بیش از اصلاح کار او، دین او را به فسادمی‌کشاند و به احوال او در آخرت زیان می‌رساند. روزی وزیری نامه‌ای به من نوشت وخواستار آن شد که به دیدار او بروم. در پاسخ به او چنین نوشتم: "من چگونه تواناییآن دارم که در مورد نیازهای خود و نیاز فقیران و دیگر نیازمندان با تو مکاتبه کنم،در حالی که خدای تعالی و فرستاده او(ص) و پیشوایان (ع) مرا مکلف فرموده‌اند که ازباقی ماندن تو بر کرسی فرمانروایی، حتی تا رسیدن نامه من به تو، اکراه داشته باشم،نیز تکلیف من این است که آرزومند باشم تا زان پیش که نامه من به تو رسید از مقامخود معزول شده باشی".‏
ای فرزندم، اساس مطلبی که باید در نظر داشته باشی و از کفندهی، آن است که پیوسته متذکر باشی که در پیشگاه خدای جل جلاله قرار داری و او برهمه احوال تو آگاه است و هر چگونگی که بر تو رود از احسانی است که او به تو دارد واو از آغاز آفرینش تو از خاک و انتقال تو از پدران و مادران، در آنچه بر تو گذشتهاست با بهترین شیوه و نثار عنایات خود، بهترین دوست تو بوده است. نیز پیوسته با توبوده است و تو پیوسته حتی پس از مرگ به مصاحبت جمیل او نیازمندی. اگر او از تو رویبگرداند یا تو از او روی بگردانی، کیست که پشتیبان تو شود؟ اگر خویشتن را و هر آنچهرا که داری تباه کنی، کیست که تو را حفظ کند؟ و اگر او را از دل بیرون کنی، کیست کهاو را به جای پروردگار خود جل جلاله بنشانی؟ پس من از رحمت حق تعالی می‌خواهم که دلتو را از معرفت و هیبت و رحمت خود سرشار فرماید و عقل و اعضای تو را آنسان به خدمتو طاعت خود در آورد که وقتی نشسته‌ای به یاد داشته باشی که در پیشگاه مقدس اونشسته‌ای و هنگامی که ایستاده‌ای، متذکر باشی که نیروی قدرت تو در راه رفتن از اوستو در راه رفتن چنان با ادب باشی و به ادب کوشی که در حضرت ملک الملوک -که هیچموجودی از او بی‌نیاز نیست- باید آن سان بود و آگاه باش که اعضای بدن تو سرمایه وبضاعتی است که خدای جل جلاله به تو عنایت فرموده و امانتهایی است که خداوند جلجلاله به دست تو سپرده است تا با آن برای خویشتن و آخرت خویش سوداگری کنی. پس اگرآن را در کاری به مصرف برسانی که برای آن آفریده نشده است و در اطاعات و مراقبات بهکار نبری، یا دمی در غفلت به سر آری، از این شیوه، زیان به نصیب می‌بری و بار و بریکه بهره تو می‌شود آن است که از سرور و مولای خود دور افتی و در آستان او فرومایه وسبک گردی.ما به حکم وجدان و خرد می‌دانیم که آن گونه مردم یا ملوک و بزرگان اینسرای ناپایدار با دوستان و رفیقان، بلکه با غلامان و همسایگان و با کسانی که ازآنان امید نفع و احسان یا جلوگیری از خطر دارند، هر یک را به قدر مقام در نشست وبرخاست و در مشهودات، ادب نگاه می‌دارند. پس چگونه روا باشد که با وجود علمی کهخدای جل جلاله به ما دارد و با وجود قدرت او بر ما و احسان او با ما، ادبی که درمحضر مقدس او بجای می‌آوریم، کمتر از آن باشد که درباره مردمی که از اعراض آنانباکی نداریم، بجای می‌آوریم؟

منع شدگان از معاشرت

از آنجا که محیط رفاقتی یکی از عوامل مهم تکوین شخصیت هر انسانی به حساب می آید و تأثیر مستقیم بر افکار و اخلاق دارد، آموزه های وحیانی چه کسانی را از شمولیت این رفاقت و معاشرت منع می کند؟ لطفاً به نحو اجمال پاسخ دهید؟ در روان شناسی اصلی وجود دارد به نام اصل محاکات یا رنگ پذیری، بدین معنی که هر کس با رفیق یا معاشر خود که در تعامل است به طور طبیعی از او رنگ می پذیرد. بدین لحاظ در برخی روایات آمده است که انسان بر دین و آئین همنشین و نزدیکان خود است. با عنایت به این مقدمه کوتاه اینک کسانی را که براساس آموزه های وحیانی از قلمرو معاشرت و نزدیکی با آنان منع شده ایم را به نحو اجمال مطرح می کنیم.
1- کافران یا اهل ذمه

از امام صادق(ع) نقل شده است که سزاوار نیست مؤمن با کافران اهل ذمه شراکت داشته یا امانتی به ایشان بدهد که برایش چیزی بخرند یا چیزی به ایشان بسپارد یا دوستی با آنها بکند.
قرآن مؤمنان را از دوستی با کافران شدیداً نهی کرده و می فرماید: افراد با ایمان نباید غیر از مؤمنان (یعنی) کافران را دوست و ولی و حامی خود انتخاب کند، و هر کس چنین کند هیچ چیز از خداوند برای او نیست و رابطه خود را به کلی از پروردگارش گسسته است. این آیه در واقع یک درس مهم سیاسی و اجتماعی به مسلمانان می دهد که بیگانگان را به عنوان دوست و حامی و یار و یاور هرگز نپذیرند، پس به عنوان یک استثناء از این قانون کلی می فرماید: مگر اینکه از آنها بپرهیزید و تقیه کنید. همان تقیه ای که برای حفظ نیروها و جلوگیری از هدر رفتن قوا و امکانات و سرانجام پیروزی بر دشمن است. (تفسیر نمونه، ج1، ص276)
2- ظالم یا ستمگر

از پیامبر اعظم(ص) نقل شده است که هر کس مدح کند حکم ظالمی را و نزد او سرشکستگی و تذلل کند برای طمع دنیا، قرین او باشد در جهنم، زیرا که حق تعالی می فرماید: «به دل میل می کنید به سوی آنها که ظلم می کنند، پس مس می کند شما را آتش»
3- فرومایگان

فرومایگان افرادی هستند که همیشه به دنبال بسط و گسترش اخلاق مذموم خویش می باشند، که پیامبر گرامی(ص) در تعریف چنین افرادی می فرماید: الذی لاناکل و لانعطی» آن است که نه بخورد و نه بخوراند. (تحف العقول، ص84) همچنین علی(ع) می فرماید: «و من خالط الاندلال حقر» هرکس با فرومایه دوستی کند پست و کوچک می شود. (تحف العقول، ص84) این روایات از منظر اجتماعی افرادی را توصیف می کند که برای اجتماع خود حاصل و ثمره ای ندارند و اموال خود را (هر چند زیاد یا کم) در جامعه به کار نمی گیرند. یعنی نه سبب کار و تلاش می شوند که از تلاش و به کارگیری سرمایه های آنها انسان های دیگر زندگی خود را بگذرانند، نه خود هزینه می کنند یعنی مال خود را خرج نمی کنند و از این باب نیز برای اجتماع خویش حاصلی ندارند.
4- فاجران

فاجر یعنی افرادی که بد کار هستند و معاشرت با این گونه افراد نیز مذمت شده است که پیامبر گرامی(ص) در توصیف چنین افرادی فرموده اند: «والفاجر خس لئیم» فاجر فرومایه و فریبکار است و از خودش گناه و آلودگی در اجتماع بوجود می آورد.
5- فاسقان

فاسق کسی است که از راه راست منحرف گشته و به احکام الهی بی تفاوت است و کسی است که احکام و دستورات الهی را نادیده گرفته یعنی شخصی پست و فرومایه که تنها به دنبال منافع خویش بوده و اگر نفعی از کسی به او برسد دوستی می کند و اگر شخص ثالثی منفعتش بیشتر از او باشد دوستی قبلی را فدای آن می کند. حضرت رسول اکرم(ص) در روایتی مبارزه با این گونه افراد را جزء جهاد قلمداد نموده و می فرمایند: «الجهاد اربع: الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و الصدق فی مواطن و شنأن الفاسق» جهاد چهارقسم است: امر به معروف و نهی از منکر و راستی در موقع صبر و تنفر از فاسق. (نهج الفصاحه، ص 281) در توصیه های امام سجاد(ع) به امام باقر(ع) آمده است که با این سه دسته مصاحبت مکن، با آنان به بحث و سخن مپرداز، رفیق راهشان مشو: با آدم فاسق و بدکار که تورا به لقمه ای و یا کمتر از آن خواهد فروخت...
6- بخیلان

خدای متعال در سوره مائده آیه 37 در مورد بخیلان می فرماید: «متکبران فخرفروش» کسانی هستند که بخل می ورزند و مردم را به بخل فرمان می دهند و آنچه را که خدا از فضل خود به آنان داده است پنهان می کنند. ما برای کافران عذاب خوارکننده ای آماده ساختیم. علی(ع) در مورد بخیل می فرماید: «لیس لبخیل حبیب» بخیل را دوستی نیست. در توصیه های امام سجاد(ع) به امام باقر(ع) آمده است: با این سه دسته مصاحبت مکن، با آنان به بحث و سخن مپرداز، رفیق راهشان مشو: 1- با دروغگو 2- با ادم فاسق 3- با بخیل که چون به ثروتش نیاز داشته باشی رسوایت کند. فرد بخیل و تنگ نظر از تو می گیرد اما چیزی به تو پس نمی دهد.
7- احمق ها

شخص احمق و بی خرد می خواهد به تو سود رساند ولی ضرر می رساند. در آموزه های اسلامی ما را از دوستی با شخص احمق برحذر داشته اند، چرا که نفع او ضرر برای ما است. شخص احمق ممکن است که در ابعاد مختلف حماقت و بی خردی نشان دهد نه این که آثار بی عقلی به وضوح در او نمایان باشد. (زیرا ما طبیعتاً از اشخاصی که به وضوح احمق هستند پرهیز می کنیم.) احمق و بی خرد به کسی می گویند که در جنبه هایی از شؤون زندگی خویش عقل و درایت از خود نشان نمی دهد و کارهایش عاقلانه و شایسته نیست. پیامبر اعظم(ص) می فرماید: «ایاک و مصاحبه الاحمق فانه یریدان ینفعک فیضرک» از مصاحبت با احمق بگریز که او می خواهد به تو نفع رساند. در عوض ضرر می رساند. (نهج الفصاحه، ص 204)
آن حضرت همچنین در این زمینه می فرماید: «ایاک و قرین السوء فانک به تعرف» از یاد بد بپرهیز که تو به وسیله او شناخته می شوی. (همان، ص 307)

8- اشرار

اشرار افرادی هستند که شاید ظاهری زیبا دارند ولی باطنشان زشت است. امام جواد(ع) فرمودند: مبادا باشخص بدکار و تبهکار دوستی و رابطه برقرار کنید که او همانند شمشیر آهیخته است که ظاهری زیبا دارد ولی اثرش زشت، بد و نازیباست. (بحارالانوار، ج 74، ص 198) همچنین امام صادق(ع) به نقل از پدربزرگوار خود فرمود: قال الصادق(ع): قال لی ابی یا بنی من یصحب صاحب السوء، لایسلم» پدرم به من فرمود: فرزندم هر که با مردم پلید معاشر و همنشین باشد، آسایش و آرامش ندارد. (الاختصاص، ص 322)
9- جاهلان

پیامبر اعظم(ص) در توصیف ویژگی های جاهلان می فرمایند: جاهلان به اطرافیان ستم کنند و بر زیردستان تعدی و به بزرگان تکبر فروشند، و بدون تشخیص سخن گویند. (نهج الفصاحه، ص 278).
10- دروغگویان

صفت دروغگویی یکی از بدترین صفاتی است که اگر در کسی یافت شود، او را از شمولیت دوستی و مصاحبت دیگران خارج می سازد. زیرا این صفت کلید ضدارزش های دیگر است و به تعبیر روایت «مفتاح کل شر» است. از این رو پیامبر اعظم(ص) در نهج الفصاحه، ص 204 می فرماید: «ایاک و مصاحبه الکذاب، فانه یقرب الیک البعید و یبعد الیک القریب» از مصاحبت دروغگو بپرهیزید که دروغگو چون سراب است دور را نزدیک و نزدیک را دور نماید. در توصیه های امام سجاد(ع) به امام باقر(ع) آمده است: با این سه گروه مصاحبت مکن! با آنان به بحث و سخن مپرداز و رفیق راه مشو: با دروغگو که چون سراب است و دور را نزدیک و نزدیک را دور می نماید. دروغگو تو را به اشتباه می اندازد.
11- گنهکاران

امام سجاد(ع) در این زمینه می فرماید: «ایاکم وصحبه العاصین، و معونه الظالمین و مجاوره الفاسقین، احذرو افتنتهم، و تباعدوا من ساحتهم» از هم نشینی با گناهکاران، و یاری ستمگران و نزدیکی با فاسقان بپرهیزید و از فتنه هایشان برحذر باشید و از درگاهشان دوری کنید. (تحف العقول، ص 884)
12- یهود و نصاری

قرآن کریم، مسلمانان را از دوستی با یهود و نصاری به شدت بر حذر می دارد. نخست می گوید: ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصاری را تکیه گاه و هم پیمان خود قرار ندهید. (مائده- 15)
یعنی ایمان به خدا ایجاب می کند که به خاطر جلب منافع مادی با آنها همکاری نکنید. سپس با یک جمله کوتاه، دلیل این نهی را بیان کرده و می گوید: «هر یک از آن دوطایفه، دوست و هم پیمان هم مسلکان خود هستند. (بعضهم اولیاء بعض) یعنی تا زمانی که منافع خود و دوستانشان مطرح است هرگز به شما نمی پردازند. روی این جهت هر کس از شما طرح دوستی و پیمان با آنها بریزد، از نظر تقسیم بندی اجتماعی و مذهبی، جزء آنها محسوب خواهد شد. (و من یتولهم منک فانه منهم) و شک نیست که خداوند چنین افراد ستمگری را که به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خیانت کرده و بر دشمنان آنان تکیه می کنند، هدایت نخواهد کرد. (ان الله لا یهدی القوم الظالمین)

13- خائنان

خدای متعال در آیات بسیاری خطاب به پیامبر گرامی(ص) و مومنان می فرماید: «ولا تجادل عن الذین یختانون انفسهم» هیچ گاه از خائنان و آنها که به خود خیانت کردند حمایت نکن. چرا که خداوند خیانت کنندگان را دوست نمی دارد. سپس به پیامبر(ص) هشدار می دهد که هرگز از کسانی مباش که از خائنان حمایت نمایی (نساء- 107) گرچه روی سخن در این آیه خطاب به پیامبر اعظم(ص) است، ولی شکی نیست که این حکم، یک حکم عمومی و ناظر به همه افراد است.
14- منافقان

خداوند صریحاً در قرآن کریم (نساء-144) می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید! کافران و (منافقان) را به جای مومنان تکیه گاه و ولی خود انتخاب نکنید. چرا که این عمل یک جرم و قانون شکی آشکار و شرک به خداوند است و با توجه به قانون عدالت پروردگار موجب استحقاق مجازات شدیدی است.
15- خودی هایی که کفر را بر ایمان ترجیح می دهند

خداوند در قرآن کریم (توبه- 23) می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید! پدران و برادران خود را در صورتی که کفر را بر ایمان مقدم دارند یار و یاور و متحد و ولی خود قرار ندهید. سپس به عنوان تاکید اضافه می کند، کسانی که از شما آنها را به یاری، دوستی و ولایت برگزینند، ستمگرند.
16- کسانی که آیات خدا را استهزاء می کنند

خداوند در قرآن کریم (مائده- 57) می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید! آنهایی را که آیین شما را به باد استهزاء و یا به بازی می گیرند، چه آنها که از اهل کتابند و چه آنها که از مشرکان و منافقانند، هیچ یک از آنان را به عنوان دوست انتخاب نکنید. و در پایان آیه این موضوع را تاکید می کند که طرح دوستی با آنان، با تقوا و ایمان سازگار نیست.
17- دشمن خداوند و دشمن خودتان

خداوند در سوره ممتحنه آیه اول آن می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید دشمن من و دشمن خودتان را به عنوان دوست نگیرید. زیرا آنها هم در عقیده با شما مخالفند، و هم عملاً به مبارزه برخاسته اند، و کاری را که بزرگ ترین افتخار شما است، یعنی ایمان به پروردگار، برای شما بزرگ ترین جرم و گناه شمرده اند، با این حال آیا جای این است که شما نسبت به آنها اظهار محبت کنید و پیوند دوستی برقرار سازید. در آیه دیگر خداوند برای تاکید و توضیح بیشتر می فرماید: اگر آنها بر شما مسلط شوند، دشمنانتان خواهند بود، و دست و زبان خود را به بدی کردن شما می گشایند.



کلمات کلیدی :